شيطون كوچولو
من امروز مامانم و حسابي ترساندم، خب بابا جان دوست نداشتم تكون بخورم مگه زوره، اولش مانيتور خط صاف بود خانم پر ستار گفت بايد دكتر ببينه، بعد به مامانم ليموناد داد و من كه ليموناد و خوردم شروع كردم به بازي، خب بابا جان دلم ليموناد بيمارستان ميخواست نه بستني يخي خونه رو ...
نویسنده :
آتنا
7:26